داستان جالب (تجزیه و ترکیب !)
روزی یکی از دوستان بهلول گفت: ای بهلول! من اگر انگور بخورم، آیا حرام
است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: اگر بعد از خوردن انگور در زیر آفتاب دراز
بکشم، آیا حرام است؟ بهلول گفت: نه! پرسید: پس چگونه است که اگر انگور را
در خمره ای بگذاریم و آن را زیر نور آفتاب قرار دهیم و بعد از مدتی آن را
بنوشیم حرام می شود؟….
بهلول گفت: نگاه کن! من مقداری آب به صورت تو می پاشم. آیا دردت می آید؟
گفت: نه! بهلول گفت: حال مقداری خاک نرم بر گونه ات می پاشم. آیا دردت می
آید؟ گفت: نه! سپس بهلول خاک و آب را با هم مخلوط کرد و گلوله ای گلی ساخت و
آن را محکم بر پیشانی مرد زد!
مرد فریادی کشید و گفت: سرم شکست! بهلول با تعجب گفت: چرا؟ من که کاری
نکردم! این گلوله همان مخلوط آب و خاک است و تو نباید احساس درد کنی، اما
من سرت را شکستم تا تو دیگر جرات نکنی احکام خدا را بشکنی!
ادامه مطلب ...
یک جانباز در اعتراض به عدم امکان ملاقات با نماینده حوزه انتخابیهاش،دیروز در مقابل مجلس خود را با بنزین به آتش کشید.
به گزارش «پارلماننیوز» و به نقل از شاهدان عینی وضعیت جسمی این جانباز بعد از این حادثه مساعد نبوده و با توجه به شدت سوختگی امکان زنده ماندن وی بسیار پائین به نظر می رسد.
گفتنی است، بعد از این حادثه این جانباز به بیمارستان منتقل شد
از ابولفضل سپهر، شاعری که در جنگ هم حضور داشته
(حرامیان حرامتان)
به جبهه ها، رشادتم
به سالها اسارتم
خنده صبح و شامتان
حرامیان، حرامتان
بقیه شعر در ادامه مطلب:
به گزارش روزنامه سان ، الفى پسر 13 سالۀ انگلیسی که چهرهاش او را بیش از 8 سال نشان نمىدهد از دوست دختر 15 سالۀ خود (چنتل) صاحب فرزند دخترى شد. آن دو وقتى از موضوع مطلع شدند تصمیم به سقط جنین گرفتند اما بعد پسرک فکر کرد بد نیست که پدر شدن را نیز تجربه کند. الفى که هیچ درآمدى ندارد و تنها گاهى اوقات حدود 10 پوند از پدرش پول تو جیبى دریافت مىکزده است به گفتۀ خود هیچگاه عواقب این تصمیم خود را نسنجیده بوده است. پسرک شرح مىدهد که در سال گذشته زمانىکه تنها 12 سال داشته است براى اولین بار ارتباط را با دوست دخترش تجربه کرده که نتیجهاش چنین شده است. پدر الفى که با این چالش روبرو شده است اظهار مىدارد که دیگر براى هر تصمیمى دیر شده است و تنها باید مطمئن شد که پسرش در این سن به فکر بدنیا آوردن بچۀ دیگرى نباشد.
ادامه مطلب ...